عليعلي، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه سن داره

موسیقیدان کوچک

دل ما رو ميبري

ماماني خيلي دلبري هر كسي رو كه ميخواي صدا كني حتما به دنباله اسمش يه دون (جون )اضافه ميكني  مثل حاله (خاله) دون  بابا دون نسم دون و... و يا وقتي كار اشتباهي انجام ميدي ميبيني مامان ناراحت ميشه زودي ميايي پيش مامان و  مدام ميگي مامان الامه ماماني دون موس(بوس)بيده و من و بغل ميكني و هي من و بوس ميكني تا مامان تو رو ببخشه جوننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن مامان عاشقه دل مهربونته... يا جديدا ميايي پيش مامان و بابايي ميگي علي عديده (عزيزه)بابا دادره عديده مامان الامه نندگيه(زندگيه)مامانه عجقه(عشقه)باباييه و كلي دلبري ميكني نفس دوست داريم يه دنيا ...
30 مرداد 1391

اراده قوي علي دووووووون مامان

سلام عمر مادر در تاريخ91/5/6شروع كردم به كم كردن شير خوردن تو و برات تايم گداشتم يك بار صبح يك بار شب و به هر ترفندي بود حواستو پرت ميكردم ولي شما هي سراغشو ميگرفتي و من هم به تو ميگفتم ببين هلا و كسري ديگه شير نميخورن بزرگ شدن و تو منو با تعجب نگاه ميكردي و چون عاشق شخصيت مي مي ني كتاب قصه هات هستي از اون هم كمك گرفتم و گفتم ببين مي مي ني شير نميخواد و تو هم زود قبول كردي گرچه زهرا جون (روانشناس كودك)بهم گفته بود در طول 2 هفته باييد اين كار رو انجام بدم  و لي تو زود كنار امدي و اصلا مامان رو اذييت نكردي چون اصلا فكرشو نميكردم كه راحت كنار بيايي ولي تو فوق العاده اراده خوبي داشتي چون خيلي وابسته بودي وتونستي 2روزه كنار بذاري افرين پسر...
30 مرداد 1391

به ياد جشن 1سالگي

  اينم علي جون تو بغل دايي جونش عاشق اين دايي و ماچينشه و البته عاشق خيار جشن 1سالگي حسابي خسته شدي به ياد پارسال گذاشتم امسال هم ايشالله كه بعد ماه رمضان ميگيريم ...
17 مرداد 1391

لبخند چشم تو

تنها دليل من كه خدا هست و                                            اين جهان زيباست                                            وين حيات عزيز و گرانبهاست لبخند چشم تو ست هرچند با تبسم شيرينت   ...
17 مرداد 1391

تولد 2سالگييت مبارك

سلام عمر دوباره من و بابايي. عشق ماماني امروز تولد تو قشنگ ترين فرشته خداست 2ساله شدي نفسم .بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس با همه خوب و بدش گذشت و قد كشيدي و بزرگ شدي شدي نفسمون شدي همه كسمون شدي عمر مامان و بابا شدي زندگي  دوبارمون شدي بهترينمون شدي يكي يدونمون شدي وعزيز ترين خونمون خدارو هزاران بار شكرت براي اين هديه زيبات. از خدا سلامتي وطول عمر با عزت عاقبت به خيري و يه دنيا شادي و سربلندي و موفقييت برات در سرتا سر عمر زيبات خواستارم و تمام تلاشمون رو براي تو يه دونه گل پسر ميكنيم كه بهترين زندگي رو داشته باشي اخه تو شدي عشق دوباره زندگي مامان و بابا. به خاطر اين ايام دوباره نميشه تو زاد روز تو جشن بگيريم و موكول ميكنيم ...
17 مرداد 1391

دوباره دندون وااااا

گيلاس ماماني سلام شرمنده ام كه يادم نيست تاريخ در اوردن دندون جديد رو ولي از بالا سمت راست اون اخر دوباره دندون در اوردي مبارك باشه گل مامان.ايشالا كه كارت به دندون مصنوعي نكشه و هميشه سالم باشن البته اينا كه  شيري هستن واسه اينده ات دعا ميكنم ...
14 مرداد 1391

امدييم ما

سلام نفس مامان بزرگ مرد من بلاخره امدم تا برات بنویسم از بزرگ شدنت شیرین کاری های تو. هزار ماشالله بزرگ شدی و فهمیده تو اين مدتي كه نبوديم و كلي تغييرات داشتي كه هر كدوم رو يادم امد مينويسم برات حسابي دقت داري تو كارات و كارهاي اطرافيانت و سريع و با دقت كامل ياد ميگيري کاملا حرف میزنی و مامان کلی خوشحاله که تمام حرفات و متوجه میشه و با هم کنار مییاییم بوس بوس عشق مامان ميخوام كلمات جيد هم كه زياد هستن رو برات بنويسم. مثل:قرص=قرص طوطي اسم دايي ها رو هم كه كاملا ميگي عبات=عباس ممت=محمد حچن=حسن ميتي=مهدي محمت=احمد بستس=بسته است بازه نكن مال منه وبده من نيستش خاليه اشتباس=اشتباه است رو زماني ياد گرفتي كه فرق چپ و راست رو ب...
14 مرداد 1391

بودوده توچولوه

شازده كوچولو مامان  ديگه فرق بزرگ و كوچيك رو ميفهمي فرق پر و خالي رو و ترش و شيرن باز و بسته.یه شب كه 2تا از دايي ها امدن بهت سر بزنن  و وقتي داشتن خداحافظي  ميكردن تو يه دفعه دمپايي دايي رو پوشيدي و گفتي دفشه بابا دادر بودوده و همه ما كلي خنديديم كه تو اين حرفا رو از كجا مياري و دايي ها و من و بابايي كلي چلونديمت و از فرداش ميگفتي دفش بابا دادر بودوده دفش علي دون توچولوه و با كل وسايل بابايي و خودت اين فرق داشتن رو تكرار ميكردي  مامان بخوره تو رو نبات من براي پر و خالي هم  نوشابه خورديم ظرفش كه خالي شد تو به مامان گفتي اخ نيشتش ومن گفتم نه مامان خالي شد و تكونش دادم و تو هم با مامان تكرار كردي و كاملا مفهومش رو ف...
14 مرداد 1391
1